2010 Scrawl خط خطی ۱۳۸۸

به ماشينى كه عكس ها را تكه تكه ميكند خيره ميشوم

انگار اينجا و اين لحظه حقيقت يا دروغى صلاخى ميشود

و در همين لحظه فريادهاى (در گلو)خفته، به 

ناگهان از دل تصاوير چاك چاك سر بر مى آورند

آه… چقدر اين تكه پاره ها برايم آشناست !..

همچون خاطرات تكه تكه شده ام 

– انقلاب

– گروگان گيرى

– اشغال سفارت آمريكا

و اطاق هايى مملو از مدارك از هم گسيخته

و حالا كنار هم چيدن و دوباره زندگى بخشيدن به آنها چرا اينقدر با دلهره همراه است؟  

تا لحظه ها پاك نشدن ، بايد سريع تمام شون كنم 

نه عجله دارم…

خيلى وقت ندارم

Staring at the machine, shredding out the photos

It feels like here and this very moment a truth or a lie is being slaughtered

Uh…how familiar they look

Like my shattered memories

Revolution

Hostage

American Embassy invaded

And rooms filled with torn apart documents

Now why is it so terrifying to put them back together and blow life into them again

Chop-chop, I have to finish them

No…I’m in hurry

I’m out of time